Tuesday, January 22, 2013

خطر....! خطر...!

ميگفت وقتي رابطه اي رو تموم نكردي وارد رابطه ي ديگه نشو. راست ميگفت، خودش سالها بود كه دور هرگونه رابطه اي رو خط كشيده بود. ميگفت خطرناكه. ميگفت ضرر داره. نه براي خودش، براي كسي كه بخواد وارد زندگيش بشه. ميگفت هنوز عشق اولش رو فراموش نكرده، ميگفت خطرناكه، ميگفت اگه رفتي، هنوز تو فكر قبلي بود يعني جنايت كردي، وقتي خوابيدي اما يادت به ياد قبلي بود، يعني آدمكشي. ميگفت وقتي بوسيدي اما ياد لب هاي عشق اولت بود يعني ترور....! ميگفت اگه هنوز لباس هات رو به سليقه ي اون ميخري، بدون گير كردي، ميگفت براي اينكه سراغ كسي نري، آينه هارو بشكن، رو ساعت ديواريت رنگ بپاش. برشون ندار، نه...! چون بدوني روزي بودن، چون بفهمي روزي به گذر زمان اهميت ميدادي، تو آيينه خودت رو نگاه ميكردي. 

خيلي تلخ حرف ميزد، اما راست ميگفت. نميدونم شايد هم همه ي تلخ ها حرف راستند، يا تمام حرف هاي راست، طعم تلخي دارند.

No comments:

Post a Comment