با ديدن بعضي ها ميشه يه كتاب نوشت، با ديدن بعضي ها اگر يك كتاب هم خونده باشي يادت ميره.
تا قبل از ديدن مهدي فكر ميكردم عاشق ترين آدم دنيام، كلي به كارايي كه ميكردم افتخار ميكردم، تو دنياي خودم بودم. نوشته هاشو كه خوندم، عشق ورزيدنش رو كه ديدم. حتي نگاهش، حتي نگاهش....
فهميدم تو اين چند وقت داشتم تله تئاتري بازي ميكردم كه هيچوقت قرار نبود نمايش داده بشه، مسخره و تصنعي، بي روح وسرد، دقيقا مثل....هيچي.
تا قبل از ديدن مهدي فكر ميكردم عاشق ترين آدم دنيام، كلي به كارايي كه ميكردم افتخار ميكردم، تو دنياي خودم بودم. نوشته هاشو كه خوندم، عشق ورزيدنش رو كه ديدم. حتي نگاهش، حتي نگاهش....
فهميدم تو اين چند وقت داشتم تله تئاتري بازي ميكردم كه هيچوقت قرار نبود نمايش داده بشه، مسخره و تصنعي، بي روح وسرد، دقيقا مثل....هيچي.
No comments:
Post a Comment