Tuesday, February 26, 2013

اين قلب من حراج...

خيلي فكر كرد بمونه يا نه. گفت: نه، گفتم كه، دوست دارم ولي عاشقت نيستم، تو مرور زمان كمتر ميشه، ببين به خدا تو بهتر از من پيدا ميكني. آخه من چي دارم كه تو عاشقم شدي؟ نه دخترونم، نه ظريفم، نه بسازم، هيچي نيستم.

گفتم: ميدونم مشكل از منه، ولي بگو شايد بتونم حلش كنم. تو وقتي به من ندادي، سگ هم تو دو ماه بزرگ نميشه چه برسه به مني كه.....

گفت: بابا چرا باور نميكني؟ به خدا مشكل از تو نيست؟ اصن تو چرا هميشه فكر ميكني مشكل از توهه؟ تو خيلي هم خوبي به خدا تو خوبي. اصلا من ميدونم بعد از تو هيچكس ديگه من رو مثل تو دوست نخواهد داشت، همونطور كه هيچكس نداشته.
من فقط...فقط خيلي سعي كردم، باور كن. ولي نشد، ديدم نميشه. ديدم كار نميكنه. ولي به خدا تو بهتر از من گيرت مياد برو...

گفتم: نه. با همه چيش موافقم الا حرف آخرت. من خريد نكردم كه بهتر گيرم بياد، دنبال بهترش هم نميرم. تو رو هم هرچقدر اصرارت كردم نموندي، ولي....ولي بد نيست بدوني، عشق يك نوع معامله است، عمر، در برابر هيچ. عمر در برابر روياي با او بودن.

همين./

No comments:

Post a Comment