اسکناس های ته جیب
ش را ریخت روی دخل گفت دونه ای چند گفتم هزارو دویست... دستش را توی جیبش با شدت تکان می داد و زیر لب می گفت باشه باشه... یک دویست تومنی دیگر گذاشت روی پول های مچاله دیگرش... شمردیم شد هزار و سیصد پرسید دونه ای چند فرمودین؟ گفتم هزار و دویست گفت یعنی این ها چندتا می شود؟
گفتم یکی
پایین را نگاه کرد
دوتا بچه داشت
گفتم یکی
پایین را نگاه کرد
دوتا بچه داشت
"مهدي مرادپور"
No comments:
Post a Comment