Monday, February 25, 2013

عقربه هاي زنگ زده

ما گرگ زاده ايم، پدرمون گرگ نبوده، مادرمونم همينطور ولي تو جنگل بزرگ شديم. ديگه بلديم بايد چطوري زندگي كنيم كه از گشنگي نميريم. حالا درسته هيچوقت به گله گوسفندا نزديم و كسي رو پاره پوره نكرديم ولي دليل نميشه دريدن بلد نباشيم. نه خيلي هم خوب بلديم.
چرا مردم فكر ميكنند هركسي كه خون دوست نيست و دندون تيز نشون نميده الزاما گوسفند نيست، شايد گرگ نباشه ولي گوسفند نيست. چرا مردم فكر ميكنند هركسي كه نميخواد زهر چشم بگيره لابد پپه است و بلد نيست. نه به خدا، نه به مقدسات شما. همه، تك تك اين مردم بلدن بد باشن، بلدن گرگ باشن، اما دارن سعي ميكنند تو جنگل زندگي كنند و جنگلي نشن.

عقربه هاتون زنگ زده، ساعتتون خوابيده، به وقت شما ما خوابيم، اگر نه به وقت خودمون خواب حرومه.

No comments:

Post a Comment