Saturday, April 6, 2013

ترس از نگاهش

يك چيزهايي بي آنكه توان گفتن كلامي داشته باشند، طوماري برايت حرف ميزنند، درست مثل چشمانش.شبانه روز هم كه باخودت كلنجار بروي تا دور عاشقي يك خط قرمز بكشي، ميگردد دنبالت و كنجي خفتت ميكند.

بدتر از همه اين جنگي كه ميخواهي پيروزش تو باشي اما، تبديل ميشود به يك درد، و آخر هيچ.

امان از روزي كه اين فرياد درون، تبديل شود به سكوتي مرگبار، و تنها لبخندي مضحك تحويل اطرافيانت دهي.

No comments:

Post a Comment