Tuesday, March 26, 2013

تن تن يا خود من؟

پسرك ماجراجويي كه هر كاري كرد و هر خطري را به جان خريد، به اسم اينكه خبرنگار است. داستان تن تن به قلم هرژه هرچه هست و بود جذاب بود حتي اگر هيچ شباهتي به زندگي واقعي نداشت و از حمله ي آدم فضايي ها هم باورنكردني تر بود يا از ايلياد و اوديسه يا شاهنامه هم حماسي تر بود، طرفدار داشت.

دليلش را در خودمان كه جستجو كنيم ميفهميم، يك دليل، آنهم لذت هيجان و علاقه به ماجراجويي كه البته هيچوقت حس انجامش را نداريم، ترجيح ميدهيم دورا دور يا كتاب بخوانيم و اين حس را تجربه كنيم يا فيلمش را ببينيم.

داستان هاي شاهنامه و دلاوري هاي رستم هم همينطور است، خبري نيست از واقعيت اما دلمان ميخواهد يك تنه جنگاوري كنيم، دلمان ميخواهد يك تنه ريخت يك سرنوشت را تغيير دهيم، اما چون نميتوانيم، در كتاب دنبال آن ميگرديم و در دستان رستم پيدايش ميكنيم.

وقتي در يك خان زندگي مانده ايم، دل خوش ميكنيم به فتح هفت خوان رستم دستان./

No comments:

Post a Comment