Tuesday, January 15, 2013

ابراهيم؟...!

ابراهيم؟! ابراهيم؟

باز هم ديدمش، من شكستم او ايستاده بود، تا كي بايد شكست ابراهيم؟ چقدر سخت است اين روزگار من، گرد مرگ پاشيده اند، خودم هم از خودم خسته ام، فقط دستانم ميلغزد به قلمي و چند خط نوشتني كه ديگر اثري ندارد و حالم را هر روز بدتر ميكند. ابراهيم زهر ميخورم هر روز تا كي بايد زهر خورد. ميگويي زمانش نرسيده كه بيايي...يعني نميگويي من اينطور ميپندارم. آنقدر حرف نزدي با من، خودم با خودم حرف ميزنم. تو را رو در روي خود ميبينم. ابراهيم چه در ذهنت ميگذرد با من بگو شايد به نفع هر دويمان باشد.  ابراهيم چقدر گريه كنم در تاريكي؟ چقدر بي او بايد سر كنم بي آنكه بفهمد؟ چه تقديري بود ابراهيم؟ من تا به كي بايد كسي را دوست داشته باشم كه هيچ نگاهي حتي به من ندارد....! چقدر تلخ است دورانم ابراهيم صد رحمت به زهر.
ابراهيم ذره ذره آب ميشوم بي آنكه كسي دريابد چرا؟ ابراهيم لبخند ميزنم اما كسي نميداند چه ميگذرد درونم...! ابراهيم من از اين ماسك روي صورتم بدم ميايد...! من خيلي خسته ام...! خيلي...! خيلي...!

ابراهيم ميشنوي؟ ابراهيم؟ ابراهيم...!؟

مشكل از ماست...!

مشكل از ماست، ايراد اساسي به ما وارده وقتي هركسي اومد سرمون رو خم كرديم نشست، سواري گرفت گفتيم چرا. مشكل از ماست كه توقع بيجا داشتيم، بعد دشمن تراشي كرديم. مشكل از ماست كه توقع داشتيم، آمريكا و انگليس و سوريه و چين و هر قبرستون ديگه اي مارو دوست داشته باشه و بدون چشم داشت به سرمايه هاي ما حال بده و هيچ چيزي نخواد. مشكل از ما بود وقتي به هركس و ناكسي باج داديم توقع داشتيم قبول نكنه. دوست داشتيم توقع داشتيم دوست داشته باشه. اصلا حقمونه. واقعا همينه حقمونه...! چون بي جا توقع داريم، چون بي جا انتظار داريم، هنوز درك نكرديم دنيا همين گهيه كه هست.

Sunday, January 13, 2013

اين درشكه هيچوقت به مقصد نميرسد...!(2)

پدر بد تر از مرگ چيست؟
-بد تر از مرگ؟ راه افتادن بدون مقصد فرزندم...!
مثلا كي پدر؟
-مثلا همين آدم هايي كه هر روز ميبينيم، لبخند ميزنند اما شاد نيستند، قهقه ميزنند اما خنده شان تلخ تر است از گريه، همين آدم هايي كه هر روز نقاب ميزنند تا روزشان را شب كنند و شب به زور هزاران قصه اي كه براي خودشان ميگويند ميخوابند، همين آدم هايي كه قصه اي گريه دار تر از زندگيشان نيست...! همين هايي كه سيگاري آتش ميكنند و در خلوتي دودش ميكنند.
+پدر كافيست...! كافيست پدر...!
-آرزوي آنها هم همين است فرزندم، كافيست...!

اين درشكه هيچوقت به مقصد نميرسه...! (1)

-پدر مرد ها گريه ميكنند؟
+نه فرزندم...! هيچوقت.
-پس چطوري خودشون رو خالي ميكنند...!
+فرزندم، بعضي وقتها كه گرد و خاك ميشه، يا حساسيتشون عود ميكنه.
-نميفهمم...! چه ربطي داره؟
+ من هم سن تو بودم نميفهميدم فرزندم...! ميفهمي..! اي كاش هيچوقت نفهمي، اما ميفهمي...!

Saturday, January 12, 2013

يك خاطره...!

وقتي خونه ات رو ترك كردي يادت باشه، دلت همچنان اونجاست، براي اينكه برنگردي و دوباره خاطرات قديمت توش زنده نشه، بهتره كليدشو بسپري دست يكي كه خيلي بهش اعتماد داري...!

اعتماد داري ولي نميدوني چرا؟ اعتماد داري با اينكه نديديش، نشناختيش، ولي به نظرت آدم صافيه، صادقه، آدم پاكيه...! اينطوري خيالت از خونت تخت ميشه، هيچوقتم برنخواهي گشت...!

www.facebook.com/RawyRaavi

خانه ي بوف راوي دست كسي است كه خيلي معتمده...!

Friday, January 11, 2013

بياييد اين چيزها به هم....!

وقتي ميگويي پسر سرزمين من، تو را هيچ از مردي نمانده، مرد هم مرد هاي قديم...!
من چه بگويم؟ از كدام صفت زنانگيت نام ببرم؟ تو نيز مثل قبلي؟ يا آدمي را به پول سياهي ميفروشي...!


بيخيال كار خودت رو بكن، يكي هم مثل من رد داده چرت و پرت مينويسه...!

طلا ميخواهم...!

يه بنده ي خدايي پيدا بشه آب طلا دسته من بده ميخوام اين جمله رو با خط درشت طلاكوب بزنم سر در سازمان ملل...!

اصل یک
وقتی یه ادم ساده باهاتون وارد رابطه شد یه ادم ک*کش تحویل جامعه ندین...!



چقدر بايد بگذره تا يكي مثل جمله ي امير برهان رو بياره...؟!

شايد نشه...! شايد نشم...!

سعي ميكني روشن جلوه بدي خودت رو، سعي ميكني خيلي شيك عمل كني...! يه طوري عمل كني كه تو كتاب ها نشانه ي آدم روشنفكر رو ميدن. تو روابط دختر و پسر قطعا چيزي چارچوب نداره، چون اين طوري شيك تره. كدوم حصار؟ كدوم تعهد...! اينا همش مال امل هاست...!

ولي وقتي فكر دختر دار شدن به سرت مياد، تمام اين فكر ها آوار ميشه رو سرت، هرجا كه باشي هر شعاري كه بدي باز تكه هاي حرفت اول تو قلب خودت فرو ميره. اشتباه نكن خبري نيست، هيچكس پدر نشده، تو تازه فقط تصور پدر شدن رو كردي. ولي با همين تصور، حتي دندون هاي نيشت رو هم تيز تر كردي تا گلوي كسي كه بخواد دخترت رو بازي بده، يا براي چند ساعت همخوابگي داشته باشتش رو با دندون هات بدري...! 
بدت اومد؟ به خوي پست و كثيف دو روي انساني پي بردي؟ آره...! آدما همينن..! همه شون همينن...! منطق چيز بدي نيست، ولي هميشه منطق منطقي نيست.

فقط يك چيز...!

از زماني كه ياد گرفتم ميشه جز داد زدن، جز گريه كردن و يا حتي سيگار كشيدن، نوشت، نوشتم...! من از همون زمان يادگرفتم ميشه داد هايي زد با نوشتن كه حنجره ي هيچكس قد نميده...!
راه رفتن خيلي سخته...! ولي سخت تر از اون راه رفتن هايي كه هيچ فكري نداري، همون قدم زدن ها كه به يادش ميوفتي...! همون قدم هايي كه ميزني بعد ميفهمي خيلي پات سرده، نميخواي ادامه بدي، ميخواي برگردي، ولي خيلي راه اومدي، يه جورايي نصف راه رو طي كردي. اونوقت كه ميفهمي اگه با اون بودي شايد نصف اين راهي كه اومدي ور هم طي نميكردي...!

هميشه تنهايي كار كردن سخته، ولي بعضي وقتها لازمه، اصلا بعضي وقتها لازمه تنها شي تا كاري انجام بدي...! تنهايي خوش نميگذره، اتفاقا خيلي هم بدميگذره، تمام بدي ها حس ميشن...! تمام سختي ها تازه معنا ميپذيرن...! ولي خب...

اين رسمشه ديگه...! هميشه نبايد همه چيز با هم باشه.

خطرناكند اينطور نيست...!؟

انسان هايي كه احساساتشون رو كشتن مغز درست و حسابي ندارند، چون بيشتر فكرشون رو صرف اين ميكنند كه احساساتي نداشته باشند....!پس قسمت باقي مانده فرقي نميكنه با آدمي كه دائما تو روياست...! با اين تفاوت كه آدم هاي كج فهمي هستند...!

برخلاف اون چيزي كه فكر ميكني...!

واقعيت...!



واقعيت اينه كه، زن ها براي هميشه گربه صفت خواهند ماند...! آنها همچنان به بد ذاتي خود ادامه ميدهند، نگو نه، باور كن اينگونه است...! دست خودشان نيست، قسمتي از وجودشان است...! مرد ها عاشق همين خصوصيات آنها ميشوند...!

مردها احمقند...! نگو نه، چون هستند، زن ها هم عاشق همين خصوصيات آنها ميشوند چون ميدانند، بايد از يك موجودي سواري بگيرند...! چه موجودي بهتر از مرد كه هم احمقست و هم عقلش در پايين تنه اش؟

Thursday, January 10, 2013

خودكشي...!

فيس بوك فقط يك كار ديگه انجام بده خودكشي محسوب ميشه، اونهم حذف گزينه ي unfollow post هستش...!
خفه شدم از بس ملت كامنت قربون صدقه دادن پاي پستي كه من ده سال پيش كامنت دادم و الان من بايد فرت و فرت نوتيف بگيرم...!

اميدوارم مارك با زندگيش بازي نكنه...!

تلخ، ولي واقعيت...!

اگه دست من بود، قبل از دموكراسي تمام ايراني هارو يك دوره روانكاوي براشون ميذاشتم...! آخه خيلي درد كشيدن، خيلي زجر كشيدن، با اين وضعي هم كه من ميبينم، امكان داره نسل بد رو هم زجركش كنند...!

هرچي باشه سلامت روحي خيلي بهتر از داشتن دموكراسيه...! اصلا پيش نياز دموكراسيه...!

چه جالب...!

خيلي جالبه تو كشور ما و يا حتي ميشه گفت بين مردم ما، يه چيزي خيلي رايجه، اونهم ژست گرفتن، حالا اين ژست گرفت هرچيزي ميخواد باشه، براي مثال، ژست مخالفت با نژاد پرستي...!
نژاد پرستي چيزه بديه ولي...!
عرب سوسمارخوره، ترك خره، لر يه چيز بدتر از ترك، كرد كه فيلان و بيصار...!

حالا همين ايراني اگه بره تو فرودگاه كشور هاي غربي چهاربار بيشتر بگردنش، آي ملت، جماعت بياييد ببينيد خون پاك آريايي رو كردن تو شيشه...! اينا نژاد پرستن، كتيبه ي حقوق بشر كوروش كبير، آي ملت تمدن 2500 ساله رو بردن زير سوال...!

:)) انصافا واژه ي سرزمين عجايب براي اين مردم، براي اين سرزمين صفت سنگيني نيست...!

عقده چيه؟ عقده اي كيه؟

امام جمعه قزوین: "ای کسانی که ایمان آوردید، ای کاش به جای ایمان، یک آروینی، شروینی، مانی، سامی، چیزی برام می آوردین."

نوتي از احمد شريفي، نوتش انصافا خنده داره، ولي اي سگ بزنه تو روحت با اون اسم تخميت...! خدا ميدونه چقدر بچگي تو دبستان و راهنمايي گفته باشن احمد، باقالي به فلان عمت...! كه تو انقدر از اسم به اين مزخرفي ناراحتي كه اسم هاي ايراني رو مسخره ميكني...!

زياد اهميت نداره برام حالا اسم ايراني باشه يا نه، ولي بچه خشگلي با اسم نيست، ماشالله خود احمد شريفي هم لعبتيست براي خودش :))

سرزمين عجايب...!

اگه تا چند وقت ديگه به هر نحوي، چند سال ديگه آخر نامه هاي دوستانه هم اسمي از برتولت برشت، علي شريعتي، كوروش كبير ديديد احيانا تعجب نكنيد، با اين وضعي كه پيش ميره فكر كنم چند وقت ديگه سر در توالت عمومي ها بزنند:

"توالت خوب است...! "

برتراند راسل.

هميشه يك جا براي شايعه...!

خيلي خوبه ملت شريف ايران پيشرفت كردند و به جاي ترويج و انتشار شايعه از طريق باغ مارشال، روزنه شبكه هاي ايميل رساني در اينترنت رو به فيس بوك و پيج هاي دوزاريش آوردند...! رسالت همونه، فقط وسيله عوض شده...! احسنت.

تخيلات...!

داشتم شكايت ميكردم از تخيلات قوي جنسي بچه هاي شبكه مجازي، كلي غر ميزدم كه اين چه وضعشه، همش عقده همش فانتزي، يه خورده دست برداريد از اينكارا، خيلي بي هوا رفتم تو سايت خبرنگاران جوان، نميدونم شايدم رفته بودم تو سايت هاي مستهجن، انقدر چرت و پرت و خيال پردازي درباره كارمند هاي بي بي سي ديدم پشيمون شدم...! باز به بچه هاي شبكه مجازي ، تخيلات خبرنگاران جوان يه چيزي در حد فيلم هاي پ.ورنو بود...!

شوخي دستي...!

من انصافا خيلي سعي كردم با خدا اين فاصله رو نگه دارم، ولي جديدا متوجه شدم، خدا داره شوخي دستي ميكنه باهام...! :))

ما ايراني ها...!

ما ايراني ها قطعا آدم هاي انتقاد دوستي هستيم، البته تا زماني كه نقاد باشيم، نه اينكه مورد نقد قرار بگيريم...!
طرف مال خطه ي شماله، زده از اراكي و مشدي بد ذات تر نديدم ( هيچ مدركي نيست، استنادش با آدم هايي كه برخورد داشته باهاشون)....!

بعد اگه كسي بزنه مثلا شمالي ها فيلان فيلان شدن( كه نيستن، هرجايي خوب و بد داره، الزاما نبايد همه اون چيزي باشن كه منطقه اشون معروفه به اون صفت)...! فكر كنم جوش بياره...! يعني قطعا جوش مياره...! بعد برات دليل منطقي مياره...!

اونجاست كه بايد تريپ روشنفكري رو بذاري كنار، با پشت دست جوري بزني كه همه دندوناش بريزه تو حلقش...!